سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سپیده دم رویش

چقدر عقایدمون رو باور داریم؟! یکشنبه 88/7/5 ساعت 12:39 عصر
"مترسک با اقتدار سر زمین کشاورزی ایستاده بود! زمین کم کم سبزی و طراوت دلش رو داشت نشون می داد...
گنجشکی از دور اومد؛ اول رو سر مترسک نشست، چند نوک به مترسک زد و بعد هم رفت سراغ محصولات زمین...!!!"
***
ما آدم ها هم همینطوریم! گاه بر این باوریم که برخی اعتقاداتمون چنان با اقتدار بر صفحه خیال ما نقش بستن، که به هیچ طریقی پاک نمیشن...
اما گاه با یک حرف و یا نظر دیگری نه تنها این اعتقاداتمون، که شاید کم کم بیشتر باورهامون از بین میرن!!!
بیاین اگه باوری اشتباه داریم، اصلاحش کنیم و اگه هم به صحیح بودن باوری اذعان داریم، اونقدر تلاش کنیم تا به یقین برسیم؛ طوری که هیچ مزاحمی نتونه به عقایدمون آسیبی برسونه!
 با خودمون رو راست باشیم؛ چقدر به عقایدمون پایبندیم؟!
***
خودمون رو باور داشته باشیم ...

***
لطفا تو دعاهای قشنگتون منو فراموش نکنید

نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

باور

آغازی دیگر و قرار دل ... جمعه 87/12/30 ساعت 7:31 عصر

                                                                  

آن دم که در سپیده دم رویش خود ،لطف لطیفی را حس می کنیم؛
قرار دل بر این می نهیم که هر سپیده دم، به حرمت آغازی دیگر، به پاسداشت تمام خوبی ها بپردازیم!
قرار دل بر این می نهیم که جز نسیم مهر او، هیچ نسیمی، آرامش دلمان را نوازش نکند!
قرار دل بر این می نهیم که جز صحن سفید آبی آسمان تمام زیبایی ها، هیچ منظره ای، افق نگاه پاکمان نشود!
قرار دل بر این می نهیم که جز نجوای لطیف نیلوفرانه اش، هیچ آوایی، موسیقی گوش های شنوایمان نشود!
قرار دل بر این می نهیم که هر شامگاه به شکرانه مهربانیش، شکوه رویش با باران لطفش را، به جشن بنشینیم!
قرار دل بر این می نهیم که در هیاهوی گذر روزهای بی برگشت، چنان کنیم و چنان باشیم که هیچگاه، لحظه حسرت و افسوس فرا نرسد...!
هر روزتان بهاری بهارتان سبزبهاران مبارک


نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

نگاهت را تغییر بده... شنبه 87/11/19 ساعت 9:21 صبح

چند مدت پیش کتابی از یکی اساتیدمون گرفته بودم، در جایی از کتاب اینچنین نوشته بود:

" دو نفر در راهی همسفر بودند. یکی از آن دو اعتقاد داشت که این راه به شهری آسمانی ختم می شود، و دیگری معتقد بود که نه! این راه، راهی معمولی است مثل بقیه راه ها.

در این راه هم لحظات مفرح و شادی بخش وجود دارد و هم لحظات دشوار و خطر خیز!

فردی که معتقد بود پایان این راه، شهری آسمانی است، بخش های دلپذیر سفر را جلوه هایی از سعادت آسمانی می بیند و دشواری های سفر را، موانعی که به انسان شایستگی می بخشند... ."

***

تا حالا شده با لبخند به پیرامونت نگاه کنی؟ با تمام وجود حس می کنی که کل دنیا داره به تو لبخند می زنه!

من بر این اعتقادم که حس و حال درونی تو بر میگرده به نوع نگاهت...! کافیه یه کم زاویه نگاهت رو تغییر بدی، اون موقع است که حتی دشواری های زندگی رو مقدمه ای می دونی که به شایستگی تو منجر می شوند. که تو را پله پله به اوج شرافت انسانی می رسانند.

اگه حس کردی گرفته ای، لحظه ای خودتو رها کن! با یک نگاه دیگه و یک اندیشه مثبت آرامش رو به لحظه های ناب زندگیت هدیه کن...!

بیا نگاهمون آیینه ای باشه که یاد آور تمام زیبایی هاست...

 


نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

خدایا، چگونه زیستن را به من بیاموز. چهارشنبه 87/9/20 ساعت 7:43 عصر

 

            خدایا

          آتش مقدس "شک" را

          آن چنان در من بیفروز

           تا همه "یقین" هایی که در من نقش کرده اند، بسوزد

           و آنگاه از پس توده این خاکستر،

          لبخند مهراوه بر لب های صبح یقینی،

          شسته از هر غبار، طلوع کند.

                                     

                                                                        دکتر علی شریعتی

***

            خودمو عادت دادم به هر چی نگاه میندازم اونو با یه پیام مثبت بخونم!

            امشب تا در رو باز کردم درست مقابل چشمام یه ستاره چشمک می زد ... . یک دنیا تفسیر روشنایی !


نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

رسیدن، پایان تمام راه ها است سه شنبه 87/8/28 ساعت 10:24 عصر

دو خط موازی یادگار درس های دبستانمان هستند. دو خطی که با هم تعریف می شدند و با هم معنا می شدند!

صدای معلم هنوز در گوشم هست که هر وقت آن را می کشید، سریع می گفت: "دو خط موازی هیچگاه همدیگر را قطع نمی کنند! هیچگاه به هم نمی رسند...!"

اما هر بار که از مدرسه بر می گشتیم، دو خط کنار خیابان را می دیدم، دو خط موازی که در دور دست ها، در

 انتهای خیابان به هم می رسیدند!!! (از همان روزها  یاد گرفتم، شاید برسند!)

بزرگتر که شدیم - روزهای دبیرستان- و معلمی که گفت:"دو خط موازی در بینهایت همدیگر را قطع می کنند."

دوباره تکرار می کنم دو خط موازی در بینهایت به هم می رسند، در دور دست ها! همان باوری که در کودکی داشتم.

این دو خط ممکنه ما و آرزوهامون باشه، ما و یه هدف، ما و ...

هر چند ممکنه در دور دست ها باشه، اما مهم اینه که به اون می رسیم . زمان و مکان هر کاری باید فرا برسه تا رخ بده. مکان و نحوه رسیدن به اون ارتباط مستقیم با تلاش و باور و توکل ما داره.

یه روزی، یه جایی، یه کسی،یه جوری، یه چیزی، صبر داشته باش، صبر داشته باش.

راه هر چند دشوار، صعود را ادامه بده، قله در یک قدمی توست!

***

پ.ن:دو خط موازی در بینهایت بر اثر تغییر غلظت هوا و ورود از یک لایه هوا به لایه ای دیگر، بر اثر شکست های متوالی در فاصله دوری به هم می رسند.

 


نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

ما کجاییم؟؟؟ جمعه 87/8/17 ساعت 11:37 عصر

روی یه نیمکت زیر یه درخت بزرگ نشستم. هوا عالیه عالی، از اون روزایی که من عاشقشم... !

تبسم باران قلب خسته زمین شهر منو شاد می کنه! و من سرشار از انرژی مثبت...

صفحات طلایی موفقیت رو ورق می زنم، مثل همیشه جملات هر صفحه اش راه های جدیدی رو برام روشن می کنه. صفحه 22، موفقیت online. چشمام از شادی برق میزنن!  یکی از مطالب وبلاگم تو این شماره موفقیت چاپ شده! منم مثل تمام وجود شهر شاد میشم... .

با تمام وجودم به کائنات لبخند می زنم. به فکر فرو میرم. روزی که فهمیدم انتشار قوانین موفقیت در بین همه مردم مهربان سرزمینم، رسالتیه بر دوشم! بر عهده تک تکمون! لحظاتی که اینو زمزمه می کردم ... !

روزی میرسه که منم تو این حرکت سهمی خواهم داشت!!!

راهی که خدا منو تو اون قرار داد. مسیری که یافتنشو به کائنات سپرده بودم... تا اینجا...

 

شاد شادم، شادتر ازصبحی که شروع کردم. پر از انرژی... میرم که این همه انرژی رو به همه منتقل کنم.

سوالی ذهنمو مشغول میکنه: من کجام؟؟؟

آیا جایی که واقعا باید باشیم ،

 هستیم!!!؟؟؟


نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

به پاس مهربانانم دوشنبه 87/8/6 ساعت 10:11 صبح

در دست قلم دارم ، از قلب پیام دارم ، از نزدیک نمی بینم ، از دور سلام دارم ...

 به نام مقدس سلام و با سلام به همه میهمانان سپیده دم رویش من (البته خونه خودتونه).

دوستان ماهی که در این مدت به من سر زدن ، عزیزانی که داشتم و دوستان گلی که پیدا کردم ...

 

پست امروز هم به پاس مهربانی مهربانانی که همیشه با من اند. همدم ثانیه های آرام و طوفانی ام که نگاهشان یادآور افق بود و کلامشان تلنگری برای بازگشت به خودم! تقدیم به کسانی که نامشان در بهار من و یادشان در اندیشه من است.

و این طنین کلام آنها در لحظه های زندگیم:

- باید امشب بروم، رو به آن وسعت بی اندازه که همواره مرا می خواند!

- انسان عاشق زیبایی نمی شود، بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

- روی هر پله که باشی، خدا یک پله از تو بالاتر است. نه به این خاطر که خداست، به خاطر اینکه دستتو بگیره!

- هر گاه خداوند تو را به لبه پرتگاه هدایت کرد به او اعتماد کن، یا تو را از پشت خواهد گرفت، یا به تو پرواز کردن را خواهد آموخت!

- به خاطر داشته باش که اغلب کوتاه ترین پل بین یأس و امید، سپاس خالصانه از خداوند است!

- چنان قوی باش که هیچ عاملی آرامش تو را بر هم نزند!

- زندگی شعله شمعی است که در بزم حضور به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است!

 

- دنیا را برایت شاد شاد، و شادی را برایت دنیا،دنیا آرزو دارم


نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

سپیده دم رویش جمعه 87/7/26 ساعت 11:28 عصر

مسافر راه کوچ

از زندگی دیروز

تا - من امروز

-        سرشار از حس غرور

حس نو شدن

دوباره متولد شدن

چشمانم با ابرها پیوند خورده اند ! کسی مرا می خواند آرام، و صدایش لطیف تر از ندای درونم، کسی که از ابتدا تا انتها با من است

- دو قدم جلوتر

بهار است !

...

مسافر راه کوچ

از تیرگی شب

تا سپیده دم رویش

-        سرشار از حس روییدن

جوانه زدن

شکوفا شدن

تنها یک قدم به رسیدن مانده است

بیا !

...

و اینک صدای تپش های مهربانی

      - سپیده دم رویش -

 

 

 


نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

هر چه تو بخواهی شنبه 87/7/20 ساعت 2:36 عصر

  

احمد حلت در راه سوم شماره 151 مجله موفق موفقیت می گوید:

"یک + یک   =مساوی هر چه تو بخواهی"

اصلی که همه ما به نوعی به آن اعتقاد داریم اما غالبا خود را چنان پایبند قانون ها می کنیم که آن را فراموش می کنیم.

بیایید راه سوم لحظه هایمان را بیابیم.

اگر به جایی رسیدیم که طبق منطق ها! و بایدها! نه را پیش داریم نه راه پس، بیایید چارچوب ها را بشکنیم، آنگاه یقینا راه سومی پیدا می شود. اگر به بن بست رسیدیم، دستان مهربان همراه همیشگی مان را ببینیم، که راه پرواز را در پیش رویمان گشوده است.

هرگاه بر سر دو راهی بد و بدتر و یا حتی خوب و خوبتر- ماندیم ملزم و محکوم به انتخاب یکی از این دو راه نیستیم. قانون طلایی "یک + یک   =مساوی هر چه تو بخواهی" را برای روز ها و لحظه های پیش رویمان  به یاد داشته باشیم. همیشه راه طلایی دیگری را نیز جستجو کنیم.

گاه ممکن است معجزه ای، تمام منطق ها و تساوی ها را در هم بکوبد، قانون دو دو تا، چهارتای ما را نقض کند !

لاهوری می گوید: ایمان، همان  باور و اعتماد و یقین است!

کافیست ایمان داشته باشیم که راه سومی نیز هست، آنگاه خواهیم دیدکه خدا زودتر از ما دست به کار شده است.-

بهترین ها در انتظارتان

 


نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

تقدیم به بهانه خاص زندگیم... چهارشنبه 87/7/17 ساعت 10:4 صبح

تپش های قلبم به تکرار تو را می خوانند...

و من باز تو را برای تک تک لحظه هایم می خواهم!

یگانه اسطوره قلب بی قرار من!

نگاهت را به آسمان بدوز، تا خورشید مهربانی نگاهت را به همگان بتاباند،

ای که خورشید وامدار نور نگاه توست...!


نوشته شده توسط: سپیده دم رویش

   1   2      >

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
33613


:: بازدیدهای امروز ::
19


:: بازدیدهای دیروز ::
10



:: درباره من ::

سپیده دم رویش

سپیده دم رویش
در گذر ثانیه هایت، لحظه ای با من بمان تا نقش نگاهت شکوه سپیده دم رویش من را جاودانه کند!

:: لینک به وبلاگ ::

سپیده دم رویش


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

باور .



::( دوستان من لینک) ::

مشعشع تابان
سارا ادیب
خاک باران خورده
اندیشه گر
کمیته فرهنگی انجمن آینده سازان توسعه جنوب
هوای تازه بدون رنگ کهنگی
کلاغ راست مغز
زنده باد زندگی
فقط خودم فقط خودت
علم و فناوری
نگاه خوش
راهنمای هنر زندگی و خرد ناب
گذشت زمان من را هم خاطره کرد
باران تنهایی
سرزمین سبز
افسانه شخصی
و خداوند بزرگتر از آنست که وصف شود(وندا وحیدی)
قاصدک ایرونی
سکوت کویر
سیاه، همچون اعماق آفریقای خودم
عشق آسمانی
هبوط
آسمان..رنگین کمان..دریا..
رهگذر
سفیر مهر
قدرت تفکر مثبت

:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::