سلام من يه مهمون شايد هم بتونم يه دوست باشم در وب شما امروز كه داشتم مجله ي موفقيت رو ورق ميزدم يه لحظه دلم گفت سري بزنم به يكي از اين مخاطبهاي موفقيت شايد كه اون بتونه مرحمي باشه بر مشكلاتم.يه روزي منم با خوندنه اين مجله تمام سلولهاي بدنم پر ميشد از انرژي و اميد خيلي اميدوار وشاد بودم نابترين لحظه هام و در اغوش خدا گذروندم بهم ارامش ميداد اما حالا كه دارم به پشت سرم نگاه ميكنم ميبينم به هيچ كدوم از اون چيزهايي كه ميخواستم نرسيدم ديگه خسته ام حق من اين نيست كه من الان اينجا باشم من عاشق خدامم فقط به عشق اون تا حالا اومدم اما اون من وفراموش كرده..... ديگه همه ي اين حرفها برام بي معني .
ارزوي بهترين ها رو برات دارم گلم.